شعری زیبا از لاله عزیز
کسی مرا به تماشا میخواند!
کسی شبیه غباری بخار آلود در تاریکی محض شب!
کسی مرا به باغ نیلوفری می خواند به تماشای نفس های شکوفه یاس!
به رقص روشن آب !کسی مرا به خلوت خود میبرد
به دلتنگی های شبانه اش که غروبی ست در پس پرده سپید نگاهش
کسی مرا به لبخند آینه می خواند
به نقش رنگ پریده تصویرش در قاب به رنگ چشمی بارانی
به تبسم خشکیده بر لب پنجره به ناله جانکاه قناری در قفس تنگ آزادی!
کسی مر ابه شعر باران دعوت میکند!
به هم واژه شدن باحسرت عشق
به هم آوازی درد به گریه سرد ستاره
کسی مرا در خود می خواند در تنهایی خویش
در نقاشی زرد پاییز دلش مرا هم نفس یاس های خزان زده می خواند
کسی مرا در تبعید نفس در هجرت آواز
می خواند!کسی مرا میداند!کسی مرا میخواند!
کسی شبیه غباری بخار آلود در تاریکی محض شب!
کسی مرا به باغ نیلوفری می خواند به تماشای نفس های شکوفه یاس!
به رقص روشن آب !کسی مرا به خلوت خود میبرد
به دلتنگی های شبانه اش که غروبی ست در پس پرده سپید نگاهش
کسی مرا به لبخند آینه می خواند
به نقش رنگ پریده تصویرش در قاب به رنگ چشمی بارانی
به تبسم خشکیده بر لب پنجره به ناله جانکاه قناری در قفس تنگ آزادی!
کسی مر ابه شعر باران دعوت میکند!
به هم واژه شدن باحسرت عشق
به هم آوازی درد به گریه سرد ستاره
کسی مرا در خود می خواند در تنهایی خویش
در نقاشی زرد پاییز دلش مرا هم نفس یاس های خزان زده می خواند
کسی مرا در تبعید نفس در هجرت آواز
می خواند!کسی مرا میداند!کسی مرا میخواند!
+ نوشته شده در چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۸ ساعت 8:38 توسط مهدي زنده دوز
|